آرمینآرمین، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

عشق های زندگی مامان نگین و آرمین

دکتر تو

1391/12/21 9:16
نویسنده : مریم
2,111 بازدید
اشتراک گذاری

دکتر تو 

سلام خوشگل مامان قلب امروز برات از انتخاب دکتر می گویم 9 فروردین فهمیدم که باردارم برای

همین چون ایام عید بود همه دکترا رفته بودند مسافرت من حالم اصلا خوب نبود ولی باید تا 14

صبر می کردم برای همین بقیه عید رو فقط استراحت کردم دیگه هیچ جا نرفتم کلی هم از آجی

غر شنیدم تا این که  سرانجام 14 فروردین رسید. صبح رفتم  پیش اعظم اونم منو فرستاد پیش

دکتر عادلنیا وقتی پیشش رفتم خیلی عجله داشت سریع منو دید و بهم گفت سونو داخلی

انجام بده احتمالا بارداری خارج رحم داری منو بگی انگار دنیا رو روی سرم خراب کردند با چشم

گریون بیرون اومدم گریهبابایی هم ناراحت شد ولی فورا زنگ زد به اعظم اونم بهم گفت نیاز

نیست صبر کن یه دکتر دیگه برو یه کم آروم تر شدم ولی تا عصر بشه هزار بار مردم و زنده شدم

تا بالاخره ساعت 4 شد رفتم پیش خانم دکتر صباحی وقتی رفتم داخل یه خانم دکتر مهربون رو

دیدم از اخلاقش و لبخندش آرامش خاصی گرفتم .براش تعریف کردم که صبح دکتر چی گفته اونم

گفت بخواب ببینم چه خبره وقتی دستگاه رو گذاشت رو شکمم صدای قلبمو خودم می شنیدم

ولی سکوت کردم ببینم چه خبره خانم دکتر با دقت همه چیز رو نگاه کرد و بعد یه لبخند خیلی

قشنگی زد و گفت خانم بیش از این حرفا بارداری الان 6 هفته و یک روزت هست قلب بچه هم

تشکیل شده .هیچ موقع اون لحظه و اون لبخند رو یادم نمی ره  یکی از قشنگ ترین لحظه ها ی

زندگی مامانی بود.وقتی این خبر رو به بابایی دادم اونم کلی ذوق کرد آخه بابا خیلی هول بود دم

در مطب زده بودند ورود آقایان ممنوع ولی بابایی هی می اومد داخل منشی هم هی با من

دعوا می کرد می گفت خانم به شوهرت بگو بیرون بایستد ولی کو گوش شنو

بعد از اون روز یکبار دیگه رفتم اصفهان پیش دکتر قهیری چند تا دکتر دیگه هم تحقیق کردم ولی

بالاخره تصمیم گرفتم برم پیش دکتر صباحی رفتار و لبخندش بهم آرامش می داد .

در نتیجه دکتر شما عزیزم خانم دکتر صباحی انتخاب شد انشالله این  دوران رو به سلامت و

خوبی طی کنی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)