آرمینآرمین، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

عشق های زندگی مامان نگین و آرمین

دخملی یا پسر

1391/12/21 9:20
نویسنده : مریم
1,146 بازدید
اشتراک گذاری

دختری یا پسر 

سلام عزیز دلم عشق مامان چطوری امروز دهم مهر هستش نگو  که عجب روزی دا شتم ماه

قبل که رفتم پیش دکترت بهش گفتم برا م سونو بیرون بنویسه اول گفتم سه بعدی بنویس گفت

برا ی  چی گفتم می خوام ازش فیلم داشته با شم گفت نمی خواد گفتم خوب سونو بیرون

بنویس اخه سونو خود دکتر قدیمی هستش معلوم نیستی چیت به کجاست خانم دکترم برام

نوشت قرار شد ماه بعد برم برا همین زنگ زدم سونوگرافی افروز فاضل با بدبختی بهم نوبت داد

گفته بودم با بابا می رم اونم می خواست تو رو ببینه ولی خانم منشی گفت نمی

ششششششششششه هر چی التماس کردم نگذاشت بعد تصمیم گرفتیم دوربین ببرم فیلم

بگیرم برا همین با سمیرا هماهنگ کردم تا اونم بیاد دنبالم فیلم بگیره ساعت 3 روز 10 مهر

رفنتیم سونو خانم منشی گفت اجازه فیلم برداری هم نمی دم دیگه داشت اشکم در میاومد اخه

از اجی فیلم دارم می خواستم از تو هم داشته باشم ولی نگذاشت هی مونده بودیم نوبت رو

لغو کنیم بریم اصفهان یا نه بالاخره بی خیال شدیم که بریم پیش همین برا همین وقتی نوبتم

شد تنها رفتم داخل وقتی خوابیدم روی تخت قلبم داشت می ایستاد فکر کردم مثل سونو ملت

می تونم واضح ببینمت یک ماه بود انتظار می کشیدم دلم می خواست اون دستای کوچولوتو اون

پاهاتو ...ببینم ولی چنان ضد حالی خوردم عزیزم که نگو مثل سونو خود دکتر بود هیچ چیز پیدا

نبود برا همین هی از خانم دکتر می پرسیدم دخترم چطوره سالمه خوبه اونم هیچی نمی گفت

یه یک ربعی هی منو از این طرف به اون طرف کرد و هی با دقت همه چیز رو نگاه می کرد دیگه

کم کم نفسم داشت بند می اومد چرا هیچ چیز نمی گفت نکنه طوریت شده باشه وای خدای

من چرا این هیچ چیز نمی گه دوباره ازش پرسیدم دخترم چطوره سالمه بالاخره گفت مگه سونو

هفته 16 تا 20 رو برا سلامتی نرفتی گفتم هفته 12 رو رفتم گفت اونی که مربوط به هفته 32

هستش سالمه همه چیز خوبه ولی چیز هایی که مربوط به هفته 16 هستش رو نمی دونم دیگه

معلوم نیست اخه نمی دونم چرا این دکترا هی می خواند ما رو اذیت کنند خوب فکر نمی کنند

قلب یه مادر کوچیکه می ایسته تازه هنوز تو شوکه این حرفش مونده بودم که گفت جنسیتشم

که......پسره واااااااااااای چی می گه خانم دکتر هفته 19 قطعی گفته بودختره همون موقع سرم

گیج رفت دوباره پرسیدم گفت چند بار دیدم وقتی گفتی دخترم تعجب کردم از تخت با بدبختی

اومدم پایین بازم دلم راضی نبود یک بار دیگه پرسیدم عصبانی شد گفت خانم پسره نه نمی

خوام درسته که اول دلم پسر می خواست ولی حال دیگه نه 4 ماهه دخترم صدات می کنم تمام

لحظه ها باهات حرف می زنم دخترم دخترم صدات می کنم باهات انس گرفتم اینا هیچی اجی رو

چیکار کنم دق می کنه اون حتی اسمتو که نارینا انتخاب کردیم رو حاضر نیست عوض کنه دیگه

چه برسه به جنسیتت وقتی از اتاق اومدم بیرون تمام صورتم خیس عرق بود رنگمم مثل گچ

سمیرا دوید جلو گفت چته گفتم پسره اونم که از اول پسری بود چنان جیغی زد که نگو همه

نگاهمون می کردند ولی وقتی دید من حالم خوب نیست دستم رو گرفت و نشوندم همه هی

می گفتند چی شده پا  شدم و رفتم بیرون می خواستم از اون جو خلاص شم رفتیم بیرون و اول

یه بستنی خوردیم تا یه کم فشارم اومد بالا و مغزم یه کمی کار کرد تصمیم گرفتم برم پیشه

دکترم هم منو نگرانه سلامتیت کرده بود هم جنسیت .

رفتم دکتر منشی هم زود فرستادم داخل همه چیز رو برا خانم دکتر گفتم همیشه خانم دکتر بهم

آرامش می ده اصلا تو حرفاش تو حرکاتش یه آرامشی وجود داره که به منم آرامش می ده بعد با

دستگاه برسی کرد از سلامتیتم مطمئنم کرد گفت دکترای سونو مسئولیت قبول نمی کنند برا

همین این حرف رو زده برا جنسیتم گفت معلوم نیست وضعیت بچه خوب نیست گفت احتمالا

دختر بازم یه کم اروم شدم ولی خوب دو دلی بدی بود تو هفته 32 نمی دونیم دختری یا پسر

وقتی به بابایی هم گفتم سونو گفته پسری فکر می کردم خوشحال می شه ولی بابا هم مثل

من بود فقط ماتش برده بود اصلا هم خوشحال نشد با هم قرار گذاشتیم به کسی نگیم اخه چی

بگیم بگیم معلوم نیست بچمون چیه پس عزیزم صبر می کنیم تا به دنیا بیای هر چی باشی 

عزیز دل ما هستی بی صبرانه منتظریم بیای تو بغلمون ولی الان به خاطرآجی و روحیه اون

مجبوریم هیچی به هیچ کس نگوئیم برا وسایلی هم که برات خریدیم با با با تصمیم گرفتیم اگه

پسر بودی لباساتو بدیم برا سیسمونی یه خانواده که بضاعت خرید ندارند باشه صدقه برا سلامت

تو و آجی فدات بشم مامانی زود بیا ببینم گل دخملی یا گل پسر

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)