آرمینآرمین، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

عشق های زندگی مامان نگین و آرمین

قبل از این که بفهمم وجود داری

1391/12/21 9:16
نویسنده : مریم
625 بازدید
اشتراک گذاری

بگذار برایت از قبل ا ین که بفهمم وجود داری بنویسم.من وبابایی پنج سال بود

منتظر آمدنت بودیم هر لحظه چشم به آسمان دوخته بودیم تا ببینیم خدا تو را

کی به ما خواهد داد ولی تو نمی آمدی عشق من قلب و ما بالاخره تصمیم

گرفتیم دوا و درمان را کنار بگذاریم و همه چیز رو به خودش وا بگذاریم .اسفند 91

 تصمیم گرفتم برا عید خونه تکونی جانانه ای انجام بدهم به حق کارای نکرده

تعجب گلم الهی مامان برات بمیره من که نمی دونستم تو در وجود منی کلی

اذیتت کردم کلی از نردبان بالا و پایین رفتم و دیگه بلایی نبود که به سرت نیاورم

ولی خدا مارو خیلی دوست داشت و تو رو برای ما حفظ کرد.9 فروردین بود که

دیگه شک کردم نکنه خدا به ما نی نی داده ولی بازم هی با خودم می گفتم

امید به خودت نده بالاخره دلو زدم به دریا و بی بی  چک استفاده کردم باورم

نمی شد .میگفتم اشتباه شده .وقتی به بابایی گفتم اونم گفت تا آزمایش

ندهی باورم نمی شود.همان عصر رفتیم آزمایشگاه .وقتی بابا  رو با لب خندان

و جواب به دست دیدم فهمیدم جواب مثبته با آجی کلی همدیگر را بغل کردیم

و جیغ زدیم .آجی برای آمدنت نماز شکر خواند.نیم ساعت نشده هم به تمام

فامیل خبر اومدنت رو دادند من هی گفتم صبر کنید ولی بابایی و آجی اونقدر

ذوق زده بودند که طاقت نیاوردندو بلند گو به دست همه را خبر کردندخنده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)