بدون عنوان
سلام گل پسرم
من برات تاریخها رو می نویسم چون پسملی من الان ٢ ماه و ١١ روزشه و من فقط یک بار تونستم بیام و براش بنویسم مامانی رو ببخش حالش خوب نبود و حوصله هم نداشت تو تازه از بهشت اومدی پاک پاکی برام دعا کنی حتما خوب می شم پس دعا کن
امروز ١٥ بهمن هستش و من فقط می خوام برات یه مطلبی رو که تو یه وبلاگ خوندم بزارم این نوشته قلبم رو به لرزش در اورد و اشک رو به چشمهام سرازیر کرد و برای همین این رو می گذارم اینجا تا همیشه بیام و بخونمش
"مادامي كه اين اطفال كنارت هستند تا ميتواني دوستشان بدار , خود را فراموش كن و به ايشان خدمت نما .
شفقت فراوان خود را از آنها دريغ مدار , مادام كه اين موهبت با توست قدرش را بدان و نگذار هيچ يك از رفتار كودكانه
آنها بدون قدر داني بماند , اين شادماني كه اكنون در دسترس توست مدت زيادي نخواهد ماند.
اين دستان نرم كوچكي كه در دست تو آشيانه دارد در حالي كه در آفتاب قدم ميزني هميشه با تو نخواهد بود , همين
گونه اين پاهاي كوچكي كه در كنارت مي دوند , و يا صداهاي مشتاقي كه بدون وقفه و با هيجان هزاران سوال از تو
مي كنند تا ابد نيستند.
اين صورت هاي قابل اعتماد كه به طرف تو توجه مي كنند , يا بازوان كوچكي كه بر گردن تو حلقه ميشوند و لبان نرمي
كه بر روي گونه هاي تو فشار مي آورند دائمي نيستند.
همين طور بدن هاي كوچكي كه در كنار تو زانو ميزنند و مناجات زمزمه مي كنند هميشگي نخواهند بود. قلب خودت را
به ايشان ارزاني دار , روزهايشان را از شادي پر كن , در خوشي و شادماني معصومانه ايشان شريك باش , طفوليت
جز روزي بيش نيست, آگاه باش كه براي هميشه از دست خواهد رفت"