آرمینآرمین، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

عشق های زندگی مامان نگین و آرمین

امروز 17آبان

1391/8/17 17:44
نویسنده : مریم
687 بازدید
اشتراک گذاری

    امروز 17 آبان

 سلام 

امروز نوبت سونو دارم ساعت 12.5  برا وزنت و وضعیتت باید برم نگران وزنت هستم دیروز خانم

دکتر گفت ریزی

برا همین سونو داد 12.5 رفتم تا ساعت 2 نشستم تا بالاخره نوبتم شد بابایی هم بود می گفت

حتما می خوام بیام تو هر چی گفتم نمی شه گفت خودم با خانم دکتر حرف می زنم بالاخره کار

خودشو هم کرد الحمدالله خانم دکتر هم خوش اخلاق بود قبول کرد و اومد تو هنو ز نخوابیده رو تخت

به خانم دکتر گفتم اول جنسیتشو بگو من از بلا تکلیفی در بیام به قول بابایی مگه هول بودینیشخند

ولی واقعا می خواستم از دو دلی در بیام خانم دکتر هم گفت پسره نیش بابایی هم باز شد

اوندفعه که گفتم شاید پسر باشی خیلی معمولی تا حدودی هم ناراحت بود ولی این دفعه

خوشحال شاید مطمئن شده

بعدشم خانم دکتر همه چیزتو نشون منو بابا داد  دست پا ستون فقرات فدای اون قلبت بشم

اینقدر خوشگل می زد که نگو حالا که مطمئن شدم چی هستی به همه می گم آخه تا دیروزم

خانم دکترم گفت احتمالا دختر ولی بالاخره امروز پسر شدی خودم دیگه دیدمت فقط سالم سالم

بیا بغل مامان یه کمم وزن بگیر خواهشن امروز 2850 بودی خیلی کوچولو هستی 

در ضمن آجی کلی گریه کرد ولی خوب نگران نباش وقتی بیای دوست داره

اسمتم نیکان شد خودم نیکان دوست دارم به بابا هم گفتم فقط همین

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

lish
24 آبان 91 21:05
سلام وای ی ی ی ی ی چقدر مطلب من دیروز اینجا بودم ولی آخرین مطلبی که خوندم نامه ی نگین بود نمی دونم چرا مطلباتو باز نکرده در ضمن الانه که به آقا پسرمون بر بخوره ها عنوان وبت هنوز همون عشق های زندگی مامان نگین و روژینه.تازه نوشتی "دختر های" ناز من دیدی اینو یادت رفته بود زود عوضش کن...
مهسا
24 آبان 91 21:06
نظر قبلی اسمم رو درست کن